جنت نوین: یعنی لمس قلب مشتری
شـروع از ســال 1375

متن سنگ مزار پدر

بازگشت به زندگی پس از مرگ پدر یکی از سخت ترین چالش هایی است که هر فردی پس از از دست دادن پدر با آن مواجه می شود. رابطه پدر و فرزند یکی از آن روابطی است که هرگز از بین نمی رود. به دلیل همین همبستگی، بسیاری از مردم نمی توانند به راحتی با غم از دست دادن پدر خود کنار بیایند. و بعد از این داغ برزگ ممکن است شعر و متن روی سنگ قبر پدر برایتان خیلی مهم باشد که چه چیزی درج شود. در ادامه توجه شما را به زیباترین و احساسی ترین اشعار و متن های سنگ قبر مزار جلب میکنیم.

افسوس که آن همدم دیرینه ما رفت

آن مظهر پاکیزگی و مهرو صفا رفت

یاران تو از سوز و دل خویش بگویند

ای وای فلک مونس و جآن و دل ما رفت

گشته است چشمان من از درد و غم دریا پدر

من چه گویم بی تو از فردا و فرداها پدر

تکیه گاهم بودی و تنها امید و آرزو

بی تو این عالم ندارد رنگ شادی ها پدر

پدرم دیده به سویت نگران است هنوز

غم نادیدن تو بار گران است هنوز

آنقدر مهرو وفا برهمگان کردی تو

نام نیکت همه جا ورد زبان است هنوز

پدر ای آیت عشق خدایی

گل خوشبوی باغ آشنایی

از آن روزی که رفتی در دل خاک

دلم میسوزد از درد جدایی

آن گنج نهان در دل خانه پدرم بود

هم تاج سرم بود همی بال وپرم بود

هر جا که ز من نام و نشانی طلبیدند

آوازه نامش سند معتبرم بود

ای چرخ و فلک خرابی از کینه توست

بیداد گری شیوه دیرینه توست

ای خاک اگر سینه تو بشکافتند

بس گوهر قیمتی که در سینه توست

شعر سنگ مزار پدر

دلتنگ تر از هر شب و هر روز شدم من

بی مهر پدر، شمع پر از سوز شدم من

تقدیر مرا بی سر و سامان و سپر کرد

محروم ز دیدار گل روی پدر کرد

سخت است که دیدار رود تا به قیامت

رویاست پدر، آید از این در به سلامت

شب را به خیالش به سحرگاه رسانم

از حکمت الله دگر هیچ ندانم

از ملک جهان رفت به جنت پدر ما

برداشته شد سایه لطفش زسر ما

رفت از سرما سرور ما تاج سر ما

زحمتکش مظلوم  خدایا   پدر ما

افسرده نمیخواست دل همسر وفرزند

افسوس فلک کرده پر از غم جگر ما

پدرجانم سخن تو که به میان می آید،

بی صدا میشکنم

بگذریم…

ازاینکه حال من بی توهیچگاه خوب نخواد شد.

پدرم دلتنگی های خیالم تصمیم باریدن دارند!

بشنو دلتنگی هایم را بشکن فاصله هارا..

پدرم از این فاصله برای تو نوشتن عادت نیست!

اجبار است

پدرم تنهایی ثانیه هارا ثابت تراز هرگونه مروری میکند!

و نظم تکرار لحظه ها،

دردناکترین اتفاقیست که

برای جسم همیشه منتظرم می افتد

بسوز ای دل به حال روزگارم،

بنال ای دل کسی را من ندارم،

بسوز ای شمع امشب در کنارم،که در خاکه همه داروندارم،

قسم برتو که تا دنیا دنیاست،فراموشت نخواهم کرد بابا

درلحظه های تنهاییم دست پدرم را میبوسم!

و در لا به لای سکوتم پدرم را فریاد میزنم،

و در همه ی نفس هایم

هوای پدرم را نفس میکشم

پدر جانم نفس گیر است نبودنت،

بیا و ثابت کن که دوباره دیدنت محال نیست،

ای از تبار نور و آیینه و امید من

به بلندای قامت دماوند تورا دوستدارم.

متن سنگ قبر پدر

چه سخت است،

چشم به راه کسی باشی که دیگر باز نمیگردد!

سخت است هوس آغوش مهربان پدرت

که دیگر نیست رابکنی!

 

حرمت هستی ما ای پدر از نام تو بود

تو مپندار که رفتی و فراموش شدی

گفتم که فراق تو نبینم دیدم

آمد به سرم هر آنچه میترسیدم

پدرم قامت تو تکیه گاهی بود مرا

گفته هایت چو چراغی به راهی بود مرا

خنده هایت همه شادی و همه مهر وصفا

زندگی نامه تو چون شبحی بود مرا

 

گشته از سیلاب غم چشمان من دریا پدر

من چه گویم بی تو از فردا وفرداها پدر

تکیه گاهی بودی وتنها امید وارزو  پدر

بی تو این دنیا ندارد رنگ شادی ها پدر

همه دم عاشق لبخند نگاهت بودم

ای  فلک از چه زدی اتش غم بر جگرم

کاش جای پدرم من سر راهت بودم

نفس هایم را برید بغض های شبانه!

پدر جان دگر دیر شد،نمیخواهی بیایی به خانه؟

پدرم شب های بی تو شب های جان دادن است درقاب پنجره!

مرگ توفان بلا نیست

نسیمی ست وزنده از جانب بهشت

تا روح عطر آگین پدر را در امتداد خنکای آرام شب

از خاطر دلها نرود یاد تو هرگز

ای آنکه به نیکی جا نام تو بودی

پدرم یاد تو هرگز نرود از دل ما

مگر آن روز که در خاک شود منزل ما

آتش هجران تو همچون سپندم می کند

پر ز ناله همچو نی بند بندم می کند

داغ سنگینی که بر دل دارم از هجران تو

تا قیامت بر غم تو پای بندم می کند

ای سفر کرده به معراج به یادت هستیم

ای پدر ما همگی چشم به راهت هستیم

تو سفر کردی وآسوده شدی از دوران

همه ماتم زده هر لحظه به یادت هستیم

شعر سنگ قبر پدر

پدر جان یاد آن شب ها که مارا شمع جان بودی

میان نا امیدی ها چراغ جاودان بودی

برایت زندگی کردن اگرچه رنج وسختی بود

بنازم همتت بابا صبور ومهربان بودی

 

آسمان امروز ببار، اينجا گلي پژمرده گشت

از غم داغ رخش، يک محفلي افسرده گشت

آسمان امروز ببار، ما صد جگر سوزانده ايم

چون پدر از بين ما رفت، قلب ما هم مرده گشت

ز گورستان گذر کردم کم و بیش

بدیدم حال دولتمند و درویش

نه درویشی به خاکی بی کفن ماند

نه دولتمند برد از یک کفن بیش

 

بی تو هرگز زندگی شوری ندارد، پدرم

بی تو هرگز شمع دل نوری ندارد، پدرم

جای اشک از دیدگان خون می فشانم باز هم

بی تو هرگز زندگی شوری ندارد، پدرم

درد من، درد فراق است، خدایا کم نیست

اشکهایم بجز از فراق و غم و ماتم نیست

بر دل غم زده و بغض پر از فریادم

بجز آن لطف نگاه پدرم مرهم نیست

چون نامه عمر ما به هم پیچیدند

بردندبه میزان عمل سنجیدند

بیش از همه کس گناه ما بود ولی

مارا به ولایت علی بخشیدند

ناگهان رفت از برم، هرگز نباشد باورم

تا بمیرم از فراقت، دل بسوزد، پدرم

همچو شمعی سوختی، با کس نگفتی درد دل

پیش رویم جان سپردی، کی رود از خاطرم؟

پدر ای آیت عشق خدایی

گل خوشبوی باغ آشنایی

از آن روزی که رفتی در دل خاک

دلم میسوزد از درد جدایی

آن گنج نهان در دل خانه پدرم بود

هم تاج سرم بود همی بال وپرم بود

هر جا که ز من نام و نشانی طلبیدند

آوازه نامش سند معتبرم بود

ای چرخ و فلک خرابی از کینه توست

بیداد گری شیوه دیرینه توست

ای خاک اگر سینه تو بشکافتند

بس گوهر قیمتی که در سینه توست

متن سنگ مزار پدر

پدرم قامت تو تکیه گاهی بود مرا

گفته هایت چو چراغی به راهی بود مرا

خنده هایت همه شادی و همه مهر وصفا

زندگی نامهء تو چون شعری بود مرا

 

پدر خوبم، تو مسافر امتداد زندگیمان بودی

که بار سفشر را بی خبر بر دوش خسته ات نهادی

و رفتی سایه ای بودی و پناهی

و ما مغرور به داشتن تو

ای دریغا رادمرد لطف و رحمت در گذشت

نخبه شوق و تلاش و همت در گذشت

آنکه با عشق علی قلبش به سینه می تپید گذشت

تسلیم قضا و با رضایت در گذشت

 

این که خفته است در این مرقد پاک

پدر خوب و فداکار من است

طلب مغفرت از درگه حق

بهر او روز و شبان کار من است

پدرم تاج سرم چشم به راهت بودم

همه دم عاشق لبخند نگاهت بودم

ای فلک از چه زدی آتش غم بر جگرم

کاش جای پدرم من سر راهت بودم

ای پدر ای عارف نیکو خصال

ای که قدرت را ندانستیم ایام وصال

خوش بخواب اینجا که این دنیای دون

چون تو گوهر کم دهد از خود برون

پدر سنگ مزارت را به آه وناله میبوسم

به عشق وزحمت چندین وچندین ساله میبوسم

اگر دنیا شود گلشن گلی جز تو نمی یابم

ز چشمم زاله میریزد تورا چون لاله می بوسم

اگر یار گران بودیم رفتیم

اگر نامهربان بودیم رفتیم

شما با خانمان خود بمانید(بدانید)

که ما تا مهربان بودیم رفتیم

آن کس که مرا روح وروان بود پدر بود

آن کس که مرا فخر زمان بود پدرم بود

افسوس که رفت از سرم آن سایه ی رحمت

آن کس که برایم نگران بود پدرم بود

زمانی بود روز و روزگاری چه زیبا بود

گلهای بهاری بهاران رفت

و گل رفت و وفا رفت

پدر رفت و صفا رفت و وفا رفت

پدرم دست اجل زود تو را پرپر کرد

مادرم گریه کنان خاک برسر کرد

اهل منزل همگی در غم تو محزونند

اشک چشم همگان خاک مزارت تر کرد

 

پدرم بارش باران خدا بود

پدرم جلوه ایمان وصفا بود

پدرم حاکم پیمان و وفا بود

پدرم درهمه جا کار گشا بود

گفتم که پدر رسم بزرگی نه چنین بود

گفتا چه توان کرد که تقدیر چنین بود

گفتم نه وقت سفرت بود چنین زود

گفتا که مگو مصلحت حق چنین بود

 

روزگاریست که ما حال پریشان داریم

دّر غم مرگ پدر دیده  گریان داریم

بود اخلاق خوش ورد زبان همگان

اعتباری که به ما هست ز ایشان داریم

یک عمر علی گفت و در این دار مکافات

با عشق علی شاه ولایت به جنان رفت

او ذکر حسین داشت به دل در همه احوال

با عشق حسین ابن علی او ز جهان رفت

چه شب ها تا سپیده درد کشیدی

ندای یاعلی یارب کشیدی

بخواب آرام پدر جان در مزارت

که پایان شد تمام درد هایت

این که خفته است در این مرقد پاک

پدر خوب و فداکار من است

طلب مغفرت از درگه حق

بهر او روز و شبان کار من است

ز فراق هجر رویت غم سینه سوز دارم

پدرم قسم به مهرت نه شب و نه روز دارم

ز تنم نشانه غم ز لبم ندای زاری

ز دلم صبوی خونین گله از زمانه دارم

پدرم در سوگ تو دلهای ما پیوسته می گرید

سراپا همچو شمعی بی فروغ آهسته می گرید

تویی در خاطر ما تا آخرین لحظه

به یادت چشم، چون ساغر بشکسته می گرید

بی تو هرگز زندگی شوری ندارد ، پدرم

بی تو هرگز شمع دل نوری ندارد ، پدرم

جای اشک از دیدگان خون می فشانم باز هم

بی تو هرگز زندگی شوری ندارد ، پدرم

باورم نیست پدر رفتی وخاموش شدی

ترک ما کردی وبا خاک هم آغوش شدی

خانه را نوری اگر بود ز رخسار تو بود

ای چراغ دل ما از چه تو خاموش شدی

 

سایه اش ما را پناهی بود و رفت

شانه مان را تکیه گاهی بود و رفت

رفت و رفت غمهای ما بیشتر شد

شادی ما یک نگاهی بود و رفت

قلبم شده غمخانه زهجران تو بابا

فکرم شده همواره پریشان تو بابا

هر روز کنم آرزوی روی تو افسوس

دستم شده کوتاه ز دامان تو بابا

 

همیشه مونس و یاورم پدرم بود

به وقت رنج غمخوارم پدر بود

چو پروانه اگر بال و پرم سوخت

ولی شمع شب تارم پدر بود

یاد ایامی که ماهم روزگاری داشتیم

هم پدر بالای سر هم سایه ی بانی داشتیم

ای صد افسوس به اعلا رفت و ما تنها شدیم

بعد مرگش العجب ماتم سرایی داشتیم

گفتم که فراق تو نبینم دیدم

آمد به سرم هر آنچه میترسیدم

______________

آهسته پدر خوابیده است

ای گل باغ و چمن از ما گسستن زود بود

فرزندان از این ماتم شکستن زود بود

بهر تو همسر ندارد صبر در این انتظار

ای پدر بر سنگ  نامت نقش بستن زود بود

خواهید که مرا سوی نگارم ببرید

پیوسته به زیر این شعارم ببرید

با مهر حسین آمده ام من به جهان

با یاد حسین از این دیارم ببرید

پدرم سالی نبودی، قرن ها بر من گذشت

در جهان هر چه خوشی بود، رفت و دیگر برنگشت

رستم افسانه هایم، بابک بی هم مثال

چون که رفتی، تیر غم شهبال دنیایم شکست

"*" indicates required fields